۱۳۸۷-۰۵-۳۰

توجه به فرهنگ كوه ضرورتي اجتناب ناپذير ......

تعريف:
تا به حال ، صدها تعريف براي فرهنگ توسط اساتيد مختلف در كتب و رساله ها عنوان شده است . صرفنظر از استفاده واژه ها و نوع بيان همه آنها داراي بار مفهومي يكساني هستند . تعريف زير چكيده اي از آن تعاريف مي باشد .
... " فرهنگ " ؛ راه و روش زندگي است كه هر قومي براي خود دارد . " فرهنگ " عبارت است از كليه ساخته ها ، پرداخته ها ، اندوخته ها ، آداب و رسوم ، مقررات ، عقايد ، هنرها و دانستي هاي عامه كه از نسلي به نسل بعد منتقل مي شود. "

توضيحات :
1 - فرهنگ مفهومي بسيار گستره و پيچيده دارد . آنچه در اين مقاله بعنوان فرهنگ مورد توجه قرار گرفته است ، شامل : " مجموعه ي رفتارها ، فعاليت ها ، ايده ها ، احساسات و ساير مناسباتي است كه در رابطه با كوه ( بصورت عام ) و كوهنوردي ( بصورت خاص ) شكل گرفته و مي بايست ماندگار گردد " ... مي باشد .
2 - فرهنگ مفهومي سيال دارد كه تحت تاثير مناسبات اجتماعي و اقتصادي همواره تحول مي پذيرد . از اين رو قواعد و رفتارهائي كه در رابطه با موضوعي خاص مورد توجه قرار مي گيرند، بعنوان مفهومي غير قابل تغييرو ثابت قابل ارزيابي نمي باشد .
3 - در اين مقاله " كوهنورد " به كسي اطلاق مي شود كه : " در يك دوره زماني چند ساله بصورتي مستمر به انجام فعاليت هايي هدف مند ( آموزش و اجرا ) مبادرت ورزيده ، سطح تكنيك ( عيني و ذهني ) و مهارت و ميزان تجربيات خود را ارتقاء ببخشد . "
4 - با توجه به اينكه بحث ارائه شده از گسترگي و پيچيدگي برخوردار است اين مقاله با بهره گيري از نظرهاي ارائه شده شكل كاملتري بخود خواهد گرفت و در نسخه هاي تازه آن بروز مي شود .


مقدمه :
" بقاء " ؛ واژه اي كه از بدو شكل گيري و ظهور " انسان " بر روي " زمين " بيان كننده بالا ترين انگيزه و نياز اساسي بشر بوده است . توجه به طبيعت و انس با آن به منظور " بقاء " ، آنچنان در ضمير " بشر " ريشه دوانيد كه برايش ارزشي ماوراءي و قدسي يافت ، از آن هنگام بر اين باور بود كه بدون طبيعت و همزيستي با جلوه هاي گوناگونش " بقاء " مفهوم نخواهد داشت . طي قرن ها ، موجوديت عيني و بنيان هاي فرهنگي جوامع انساني وابستگي تام به طبيعت پيرامون زيستگاهش پيدا كرده بود . دريا ، صحرا ، جنگل و كوه ؛ جلوه هائي از طبيعت بودند كه انسان با قابليت سازش پذيري ذاتي و درك آنها مي توانست ، غذا ، سرپناه و امنيت و " بقاء " خود را بدست آورد و در پي آن توانست گام را فراتر نهاده براي بيان احساسات و تامين نيازهاي روحي و رواني خود نيز از آنچه در پيرامونش بود استفاده نمايد .
با رشد و گسترش همه جانبه جوامع بشري ، ارتباط انسان با طبيعت نيز توسعه و عمق بيشتري پيدا كرد ، البته اين نزديكي و رابطه جنبه يك نامعادله بخود گرفت ، برداشت هاي بشر از طبيعت نسبت به كاري كه در رابطه با حفظ آن انجام ميداد بسيار بسيار بيشتر بود . هرچند كه بشر براي رشد و پيشرفت اجتماعي و اقتصادي منابع طبيعي را بشدت مورد تجاوز قرار مي داد ، اما اين امر باعث شده بود كه آن درك ابتدائي و نزديكي كه براي دوره اي طولاني باعث بقاء ش شده بود را نداشته باشد .
بجز جوامع كوچكي كه همچنان در بستر طبيعت ناب زندگي ميكنند يا بيش از ديگران به آن نزديك هستند ، بيشتر انسانها باگسترش شهرها و آنچه خود بوجود آورنده آن مي باشند ، از طبيعت فاصله گرفتند .
ميل به زيستن در طبيعت و احساس سرخوشي ناشي از يكي شدن با آن ، ميلي دروني و گرايشي ذاتي است . دامنه هاي كوهستان كه بشر از دوره مبارزه اش براي بقاء همواره از آن بهره جسته بود ، جايگاه ويژه در اين كشش دروني داشته است . در فرهنگ اقوام مختلف كوه ها تا مقام جايگاه خدايان قدر و منزلت پيدا كرده بودند . گرايش ذاتي انسان به هر چه بيشتر پيوستن به طبيعت و ميل سيري ناپذيرش به كشف و هويدا نمودن نايده ها ، او را بسوي كوهها سوق مي داد . گوئي ندائي دروني ، نگاه او را به قله هاي پوشيده از برف و يا ديواره هاي صاف كه در برابر نور خورشيد بدرخشش در مي آمدند ، ميكشيد .
حال ، طبيعت براي بشر تعريفي ديگر يافته بود . ارتباط او با كوه بعنوان يكي از مظاهر طبيعت ، شكل ديگر مي يافت . از كوههاي آند در آمريكاي جنوبي تا آلپ در اروپا و يا هيماليا در آسيا ، تمام جوامعي كه در كناره هاي اين ارتفاعات ساكن بودند به كوهها با نگاهي تقريبا يكسان مي نگريستند . نگاهي پر از احترام ، عشق و ترس .
كم كم ، انسان بيش از پيش تمايل به بالا رفتن از كوهها را نشان داد و براي اينكار از خلاقيت و دانش خود استفاده نمود . ابزارها و پوشاك مناسب " صعود " را تدارك ديد . افزايش تعداد كساني كه تمايل به صعود و بالا رفتن از كوه داشتند روز بروز بيشتر مي شد و همگام با آن صنعت ساخت لوازم مورد نياز نيز پيشرفت مي كرد .
بعد از مدتي آن ميل به طبيعت و همزيستي با كوه ، ديده نمي شد گرچه وجود داشت ! .
رشد فناوري انسان ها را قادر به بيشتر بالا رفتن ، بيشتر ماندن و بالاخره موفقيت در دستيابي به اوج كوه ها ، ساخت . حال انگيزه هاي ديگري بر اين تلاش مستمر سايه مي افكند ، " ميل به رقابت و برتري جوئي بر ديگر انسانها و بر كوه " .
با افزايش تعداد صعود ها ، حوادث بيشتر شد ، كشته هاي بسيار در دامنه كوهها بر جاي ماندند و به ابديت پيوستند . در پس اين حوادث ، تجربه ها بوجود آمدند . براي ساخت ابزار و تجهييزات ، براي پيدا نمودن بهترين روش صعود ، براي كشف بهترين مسير و براي انتقال تجربيات ، انسانها بيش از پيش به تفكر نشستند ، بيشتر ديدند ، بيشتر نوشتند و باز هم بيشتر تجربه كردند .
يكي از ابتدائي ترين يافته هائي كه بشر در بالا رفتن از كوه به ان توجه كرد اين بود كه ، " براي صعود ، نمي توان به تنهائي عمل كرد . "
و بر همين اساس انسانهاي هم فكر ، همدل و هم آرمان در كنار هم جمع آمدند . انسان هائي كه در روستاهاي پاي كوه ها زندگي مي كردند ، نمي توانستند نسبت به كوهي كه بردامانش مي زيستند بي تفاوت باشند .
كوهها داراي نام مي شدند ، نام هائي كه انسانها به آنها داده بودند و همچنان مي دادند . هر روزكه ميگذشت انسانها ، شناسنامه كوه خود را بيش از قبل داراي هويت مي كردند . هر تجربه صعود ، باعث مي شد كه معابر ، يخچالها ، سنگها ، چشمه ها و حتي درختان داراي نام شوند .
ديگر كمتر مي تواني كوهي را بيابي كه انسانش براي او شناسنامه تهيه نكرده باشد .

.... همه چيز در حال تغيير بود . نيازهاي جديد براي اهداف بالاتر و دور از دسترس تر ، بوجود آمده بودند . دوستاني كه تا ديروز در كنار هم اقدام به بالا رفتن ازكوه مي كردند اينك براي صعودي بزرگتر نياز به همگامي بيشتر با هم داشتند . مي بايست كارها و مسئوليت ها تقسيم مي شد . با تجربه تر ها مي بايست به جوانان و تازه واردها درس زيستن در كوه مي دادند پس تمرينات و آموزشها مشخص تر شد . با هم به كوه مي نگريستند – تا شايد مسيري بهتر را بيابند -
و آنگاه آموختند كه براي دستيابي به قله هاي بزرگ مي بايست يكي شد .
آموختند كه بكارگيري انديشه و خرد جمعي بهترين روش براي بدست آوردن مناسب ترين شيوه آمادگي براي صعود و البته خود صعود است .
كم كم ... مفهومي جديد شكل مي گرفت ... " بيان " ديگر كارساز نبود ... مي بايست كوه به ترسيم در مي آمد ... مي بايست افسانه ها و داستانهاي كوه ماندگار مي شد ... نام ها بر جاي مي ماند ... مي بايست تجربيات بدرستي ثبت مي شد و انتقال مي يافت ... حال " قلم " در كنار " بيان " بدرستي جاي گرفت ....
" فرهنگ كوه " متولد شد ... تولدي دوباره ... كاملتر از قبل .... با قابليت هائي به بزرگي صعود به بزرگي كوه ....
نظريه :
بر اين باور هستم كه " آن بخش از فرهنگ كوه كه برآمده از انديشه هاست و مي بايست بصورت نظري بدان پرداخته شود ، متناسب با فعاليت هاي عيني و عملي رشد نكرده است . اين رشد نيافتگي موجب عدم تعادل ميان انديشه و عمل ميگردد كه خود موجب بوجود آمدن ناهنجاري در درك شرايط عيني و در نتيجه هزينه هاي بالا براي كوهنوردي در ايران مي شود . "

پاره اي ازمباني نظري كه مي بايست براي درك و تعريف كوهنوردي در ايران مورد توجه قرار گيرد :
1. آيا بر اساس علم و معيارهاي حاكم بر ورزش ، كوهنوردي را مي توان بعنوان يك رشته ورزشي قلمداد كرد ؟
2. مرز بين كوهنوردي ورزشي و فعاليت هاي ماجراجويانه در عرصه كوه كجاست ؟ شاخص هاي لازم براي تفكيك اين مرز كدام است ؟
3. آيا طبقه بندي انگيزه هاي كساني كه به كوه و بالا رفتن از آن مي پردازند ضروريست ؟ به چه علت ؟
4. جايگاه و رابطه انديشه و تفكر ( شامل ايده ، نقد ، بررسي ، تحقيق و .... ) در رابطه با كوه و كوهنوردي كجاست ؟
5. جايگاه فرهنگ نوشتاري به عنوان ابزاري براي بيان انديشه هاي مرتبط با كوه و كوهنوردي كجاست ؟
6. رابطه كوهنوردان ( افراد ، تشكل ها ، نهاد هاي رسمي ) و فرهنگ كوه چيست ؟
اين مطلب ادامه دارد ......




۷ نظر:

ناشناس گفت...

didam .pasandidam...

ناشناس گفت...

سلام.
خوشحالم از آشنایی با فرهنگ کوه. امیدوارم در راهی که در پیش دارید موفق باشید و روز به روز به اهداف خود نزدیکتر شوید/
با دوستی

ناشناس گفت...

راه اندازی وبلاگ جدید رو تبریک میگم.
شما به عنوان یکی از اعضای دماوند موضوع جالب و پرحاشیه ای رو انتخاب کردید. من اگه بخوام نظر خودم رو به صورت ساده بیان کنیم باید بگم :
اساس تشکیل باشگاههاو گروههای کوهنوردی به نظر من به دو دسته فردی و سازمانی تقسیم میشه.
دلایل فردی شامل : کاهش هزینه ها ، دیدن و دیده شدن .
دلایل سازمانی : شخصیت سازمانی ، گرفتن تسهیلات دولتی و غیردولتی در قالب یک سازمان .

در مورد دلایل فردی دو مورد آخر بسیار مهم و شاید اصلی ترین دلیل برای خیلی افراد برای عضویت در یک تشکیلات کوهنوردی است. اما دقیقا بزرگترین آسیب هم چه برای فرد چه برای سازمان همینجاست یعنی دیدن و دیده شدن.
دیدن به معنای کسب آموزش ،مشاهده برنامه های اجرا شده دیگران ، آشنایی با مسایل مختلف کوهنوردی . دیده شدن به معنای جایی برای ابراز وجود ، ارایه گزارش و آموزش توسط افراد .
اتفاقا دو مقوله به خودی خود بسیار خوب و سازنده هستند اما نکته اینجاست به دلیل رقابتهای نا سالم و نادیده گرفتن بسیاری از مسایل مانند ایمنی اجرای برنامه ها و توانایی افراد در اجرای برنامه ، دیدن تبدیل به بدآموزی و تحریک دیگران برای اجرا کردن برنامه هایی با ضریب خطر بالا و دیده شدن به معنای اقدام به اجرای برنامه هایی فراتر از آموزه ها و توانایی فرد و یا خارج از چهارچوبهای استاندارد می شود تا فرد سریع تر خود را به قدیمی تر ها یا با تجربه تر ها ثابت کند و بتواند جایگاهی فردی در تشکیلات برای خود ثبت کند و یا جایگاه فعلی خود را حفظ نماید.

مثال میزنم: اجرای برنامه های خط الراسی و دارای گرده های خطرناک بدون استفاده از حمایت و کلاه ایمنی در سرتاسر برنامه. تلاش برای اجرای برنامه هایی با پیشوند اولین و یا سریع ترین. برنامه های زمستانی فراتر از توان افراد و بدون دیدن آموزشهای اولیه . عدم حقیقت گویی افراد در زمان اجرای برنامه و یا در زمان ارایه گزارش در مورد مسایل مختلف فردی یا تیمی.

متاسفانه در باشگاه دماوند ماجرا شدید تر از این بحث ها نیز پیش میرود. به نحوه جواب سلام دادن بسیاری از اعضای قدیمی تر باشگاه به تازه واردها و حریمهای بسته خصوصی مثلا فنی کارها دقت کنید.
چاره ای نیست متاسفانه باشگاه کوهنوردی خوبی نداریم و اعضای خوبی برای باشگاه نیستیم. نمیدانم اگر یک کوهنورد خارجی و صاحب سبک به باشگاه بیاید کدام برنامه را می توانیم با سربلندی برایش نمایش دهیم بدون اینکه بسیاری از مسایلمان زیر سوال برود.

در مورد باشگاه دماوند مقاله زیر را که بسیار موشکافانه تهیه شده و متاسفانه نویسنده آن برایم مشخص نیست را مطالعه کنید. مطلب در مورد حادثه غار پراو هست اما حجم بیشتر مطلب به نقد و بررسی و روند رشد باشگاه دماوند می پردازد.
http://www.hamtanab.com/UserFiles/File/paroo.rar

موفق باشید

ناشناس گفت...

توحید دوست من سلام...
از اینکه نظر خودت رو بیان داشتی متشکرم ... همانطور که درمقاله اشاره دارم ... هدف من تحلیل سیستم و ارائه راهکار مناسب هست ... رشد نیافتگی در کار گروهی از جمله مشکلات فرهنگی جامعه ماست که ریشه در بسیاری از مسائل دارد ... و البته مشکل باشگاه ما نیز نیست ... بلکه باید بگویم با توجه به سطح وتعداد برنامه ها واعضا شاید وضع بدی نیز نداشته باشیم...
به هر حال قدم اول آن است که بیماری خود را باورکنیم... سپس سعی در بیان مشکل نمیائیم و آن را در شکل یک صورت مسئله شرح دهیم .. . آنگاه مرحله به مرحله به درمان آن بکوشیم ...
این حداقل وظیفه ای است که می توانیم در قبال نه تنها باشگاه خود بلکه در قبال جامعه خود ادانمائیم

ت و گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
ناشناس گفت...

سعید جان کاملا با نظر شما موافقم . به نظر من بیان مشکل بخشی از باور کردن مشکل یابه قول شما بیماری است. شاید برای من که سابقه زیادی نه در کوهنوردی ندارم و عضو رسمی باشگاه هم نیستم به نظر بسیاری بی احترامی به باشگاه ، غوره نشده مویز شدن و یا نوعی ابراز وجود با انتقاد باشد. به هر حال نظر من این نیست که وضعیت بهتری رو در جاهای دیگر شاهدیم و چرا باشگاه دماوند این قدیمی ترین تشکل کوهنوردی اینقدر مشکل داره ، بلکه به نظر من این دست از مشکلات اپیدمی کل ورزش کوهنوردی ماست و صد البته در جایی که اعضا و قدمت بیشتری داره و برنامه های بیشتر و معتبر تری رو اجرا میکنه بیشتر ظهور و بروز میکنه.
به هر حال به عنوان یک علاقه مند به ورزشهای کوهستان وجود باشگاهها و تشکیلات بهتر و استاندارد تر در مرحله اول به نفع خود منه و آرزو من هم همینه.
به واقع نمیدونم شما قصد دارید از کدام زاویه و با چه دیدی به مشکلات و نقاط قوت باشگاه نگاه کنید و به همین جهت منتظر تحلیل و نقد شما در مورد باشگاه هستم تا من در جای مناسب تری نظرات خودمو رو بگم.
این رو هم بگم که من قبلا یک سال هم در تشکیلات دیگری فعالیت می کردم و کلا گلایه من از باشگاهی خاص یا فردی مشخص نیست بلکه به کل سیستم گلایه دارم.
کشوری کوهستانی داریم. کوهنورد ، سنگ نورد ، اسکی باز ، دوچرخه سوار ، پاراگلایدر سوار و... زیادی در سنین مختلف داریم که اکثرا به لحاظ سواد و فهم و طبقه اجتماعی از جایگاه بسیار ممتاز تری نسبت به بسیاری از رشته ها برخوردارند اما ... .
امیدوارم حرکت شما گامی باشد برای بهبود وضعیت ورزشهای کوهستان باشد.

ناشناس گفت...

درست است که برای تعریف فرهنگ دیدگاه های زیادی وجود دارد اما فرهنگ شناسان و متخصصان مطالعات فرهنگی جامع ترین تعریف را تعریفی می دانند که تایلر ارائه داده است . نگاهی اجمالی به برخی از مطالب نبشته شده انداختم کار جالبی را شروع کرده اید و درصورت تمایل پیشنهاد میکنم به نبشتارهایی که درباره " کوهنوردی از دیدگاه مطالعات فرهنگی" می نویسم بیاندازید .
امیدوارم موفق باشید .