نظر " كاظم فريديان " در قسمت نظرات درج شده بود ، ضمن تشكر از اين دوست عزيز و توجه ي كه به وبلاگ " فرهنگ كوه " داشتند لازم دانستم پاسخ و نظر خود را بصورتي صريح بيان نمايم .
"" قبل از خواندن حدس زدم كه مطلبي كه توسط سعيد صبور نوشته شود چه مشخصاتي دارد و بعد از خواندن، ديدم كه خيلي نزديك به آنچه بود حدس زده بودم.
چند نكته به نظرم ميرسد كه سعي ميكنم در حد بضاعت خودم به آنها بپردازم:
يكم : اينكه به نظر من باشگاه در برزخ بين يك "موسسه مردمي براي فعاليت داوطلبانه" و يك "موسسه اقتصادي براي كسب درآمد" قرار دارد و تا زماني كه اين شرايط برزخي موجود است، صحبت از تعيين روشهاي مديريتي موردي ندارد. در حال حاضر فعاليتهايي مثل برگزاري كلاسهاي عملي و تئوري و برنامههاي آزمايشي-آموزشي باشگاه با روشهاي به ظاهر اقتصادي اجرا ميشود در حاليكه به علت ضررده بودن اين فعاليتها عدهاي با مايه گذاشتن از وقت و مال خود اين كلاسها را به جلو ميبرند. شركت كنندگان توقع برخورداري از حداكثر امكانات و برگزاركنندگان توقع همكاري و درك تنگناها را دارند و اين تناقض همه را ناراضي ميكند. اين يك مثال به مثابه مشت نمونه خروار است. ""
1- از نظر من نيز در حال حاضر باشگاه دماوند از نگرش مديريتي خاصي برخوردار نيست و همانطور كه در مقاله اشاره كردم يك تشكل ابتدا رسالت اصلي ( راهبردي ) و سپس اهداف ميان مدت و سپس برنامه ريزي منطقي بر اساس امكان سنجي و درك ظرفيت ها را انجام مي دهد كه متاسفانه بدلايل مشخص و در عين حال قابل درك باشگاه سالهاست از اين اصل بديهي در مديريت بي بهره بوده و بشيوه اي غريزي اداره مي شود . ( شايد اقتضائي ) .
2- حتي موسسات مردمي و عام المنفعه نيز براي بقاء ، رشد و توسعه فعاليت ها بي نياز از ايجاد مكانيسمي اقتصادي نيستند . تنها وجود سيستم اقتصادي تعريف شده امكان اتكاء به منبع مالي مشخص را بوجود مي آورد . در نتيجه بودجه ريزي و در ادامه آن برنامه ريزي را امكان پذير مي سازد .
3 - متاسفانه دركي كه از " حرفه اي " عمل كردن در باشگاهها وجود دارد بيشتر نوعي تلاش " كاسب كارانه " محسوب مي شود . در صورتيكه ارائه خدمات براي كسب درآمد شامل رعايت استاندارد ها و تعهدات مشخص و از قبل اعلام شده مي باشد . اين حق مشتري مي باشد كه دقيقا بداند در مقابل چه خدمتي و با چه هدفي بايد هزينه پرداخت نمايد .
4- بر اين باور هستم كه برگزاري دوره هائي كه در حال حاضر در باشگاه ارائه مي شود برخوردار از ضوابط صحيح آموزشي ( برنامه ريزي و اجرا ) نبوده و همچنان بگونه اي سنتي و بدون هزينه يابي درست برگزار مي شود و در نتيجه چه از نظر بازده اقتصادي و چه از نظر قابليت ارزيابي نتايج و خروجي سيستم ، ناكارآمد مي باشد . ( منظور از ناكارآمدي مشخص نبودن ميزان آموزش در اجرا و فعاليت ها مي باشد . )
" دوم : اينكه حضور و فعاليت اعضا در باشگاه به نظر من مهمترين مزيت نسبي باشگاه است و با حذف آن، در بقيه موارد از موسسات تخصصي، (مثل شركتهاي توريستي براي اجراي برنامههاي تفريحي و تفنني و فدراسيون براي برگزاري كلاسهاي منطبق بر طرح درسهاي فدراسيون و مدركدار) ضعيفتر هستيم . "
- ) حضور اعضاء و برنامه هائي كه ايشان اعلام مي نمايند به هيچ عنوان ربطي به " دماوند " ندارد و نمي تواند داشته باشد . ( چنانچه سهم دماوند در شاخص ترين برنامه چند سال گذشته يعني " نانگاپاربات " تنها شركت در مراسم بدرقه و استقبال بود و بس ... البته چند مصاحبه نيز با حضور مدير عامل باشگاه برگذار شد ولي همانطور كه خود بهتر مي دانيد نقش مديريت فني باشگاه در اين برنامه و يا هر برنامه ديگري تقريبا صفر مي باشد .... ) به عقيده من دماوند مي بايست اولويت هاي خود را تعريف كرده ( با بررسي كارشناسي بر اساس آنچه مي بايست باشد نه آنچه كه هست ) آنگاه اقدام به برنامه ريزي و تقويت نقاط قوت و رفع نواقص بنمايد ... بديهي است در حال حاضر در هيچ نوع اقدامي باشگاه بخودخود مزيتي ندارد و تنها دنباله رو اقدامات اعضاء و ان هم تعدادي خاص از اعضاء مي باشد . و اصولا موقعيت اعضاء باشگاه نسبت به " دماوند " نامشخص و سردرگم است . هيچ طرح مشخصي براي ارتقاء ايشان وجود ندارد . بايد بپذيريم كه همه افراد كه وارد يك تشكل مي شوند از قابليت هاي مالي . زماني و توان فني و ريسك پذيري مناسب برنامه هاي خاص برخوردار نيستند و اين وظيفه تشكل است كه بصورتي برنامه ريزي شده و سيستماتيك استعداد هاي مختلف را شناسائي و رشد دهد . در حال حاضر عضو يا هر فرد جديد كه در مجموعه پذيرفته مي شود بسته به ارتباط غير تشكيلاتي كه با ديگران بر قرار مي نمايد نوع فعاليت و سطح آن برايش مشخص مي شود و باشگاه عملا نقشي در تعيين جايگاه افراد ندارد .
" سوم: نظر من در مورد جهتي كه براي خروج از برزخ مورد اشاره بايد انتخاب شود. به نظرم رفتن به سمت موسسه اقتصادي شدن اشتباه است و ميبايست از آن اجتناب شود. به نظرم بايد باشگاه به مركزي براي تبادل اطلاعات و آموزشهاي غير كلاسيك و بدور از هر مسئوليت مستقيم در مورد فعاليت اعضا تبديل شود. "
بايد پذيرفت كه دماوند هر ساله تعداد قابل توجهي جوان علاقمند و مستعد را پذيرا مي باشد ، معطوف كردن امكانات و برنامه ها براي آموزش صحيح ايشان بالاترين اولويت " باشگاه دماوند " مي باشد .
در عين حال عضو گيري مي تواند تنها از ميان آن دسته از كارآموزان باشد كه از استعداد خوبي برخوردار هستند .
همانطور كه در مقاله اشاره كردم آموزش هاي معمول فعلي بسيار ضعيف تر از آنچيزي است كه بايد باشد . قبول دارم كه تبادل اطلاعات و آموزش هاي غير كلاسيك از جايگاه بالائي در امر آموزش برخوردار است . ولي باور بداريد آموزش غير كلاسيك نيز ابتدا بايد تعريف شده و قابل ارائه و بحث باشد در غير اين صورت از ويژگي هاي ابتدائي آموزش نيز بي بهره خواهد ماند . در هر صورت براي هر گونه تبادل اطلاعات و امور آموزشي ( كلاسيك و يا غير كلاسيك ) ابتدا مي بايست چارچوب هاي تشكيلاتي مناسب و مكانيسم ارائه آن مشخص گردد . مباحث آموزشي تنها زماني جنبه اجرائي و تجربي خواهد گرفت كه رسما عنوان شده تجربه شود و مورد موثق خبرگان دستگاه آموزشي تشكل قرار گيرد . در غير اينصورت قابليت ارائه با كارآموزان و علاقمندان را ندارد . فراموش نكنيد بكارگيري خلاقيت و ابراز آن بصورت يك دستور العمل آموزشي - اجرائي ايجاد مسئوليت براي تشكل مي كند .
"" قبل از خواندن حدس زدم كه مطلبي كه توسط سعيد صبور نوشته شود چه مشخصاتي دارد و بعد از خواندن، ديدم كه خيلي نزديك به آنچه بود حدس زده بودم.
چند نكته به نظرم ميرسد كه سعي ميكنم در حد بضاعت خودم به آنها بپردازم:
يكم : اينكه به نظر من باشگاه در برزخ بين يك "موسسه مردمي براي فعاليت داوطلبانه" و يك "موسسه اقتصادي براي كسب درآمد" قرار دارد و تا زماني كه اين شرايط برزخي موجود است، صحبت از تعيين روشهاي مديريتي موردي ندارد. در حال حاضر فعاليتهايي مثل برگزاري كلاسهاي عملي و تئوري و برنامههاي آزمايشي-آموزشي باشگاه با روشهاي به ظاهر اقتصادي اجرا ميشود در حاليكه به علت ضررده بودن اين فعاليتها عدهاي با مايه گذاشتن از وقت و مال خود اين كلاسها را به جلو ميبرند. شركت كنندگان توقع برخورداري از حداكثر امكانات و برگزاركنندگان توقع همكاري و درك تنگناها را دارند و اين تناقض همه را ناراضي ميكند. اين يك مثال به مثابه مشت نمونه خروار است. ""
1- از نظر من نيز در حال حاضر باشگاه دماوند از نگرش مديريتي خاصي برخوردار نيست و همانطور كه در مقاله اشاره كردم يك تشكل ابتدا رسالت اصلي ( راهبردي ) و سپس اهداف ميان مدت و سپس برنامه ريزي منطقي بر اساس امكان سنجي و درك ظرفيت ها را انجام مي دهد كه متاسفانه بدلايل مشخص و در عين حال قابل درك باشگاه سالهاست از اين اصل بديهي در مديريت بي بهره بوده و بشيوه اي غريزي اداره مي شود . ( شايد اقتضائي ) .
2- حتي موسسات مردمي و عام المنفعه نيز براي بقاء ، رشد و توسعه فعاليت ها بي نياز از ايجاد مكانيسمي اقتصادي نيستند . تنها وجود سيستم اقتصادي تعريف شده امكان اتكاء به منبع مالي مشخص را بوجود مي آورد . در نتيجه بودجه ريزي و در ادامه آن برنامه ريزي را امكان پذير مي سازد .
3 - متاسفانه دركي كه از " حرفه اي " عمل كردن در باشگاهها وجود دارد بيشتر نوعي تلاش " كاسب كارانه " محسوب مي شود . در صورتيكه ارائه خدمات براي كسب درآمد شامل رعايت استاندارد ها و تعهدات مشخص و از قبل اعلام شده مي باشد . اين حق مشتري مي باشد كه دقيقا بداند در مقابل چه خدمتي و با چه هدفي بايد هزينه پرداخت نمايد .
4- بر اين باور هستم كه برگزاري دوره هائي كه در حال حاضر در باشگاه ارائه مي شود برخوردار از ضوابط صحيح آموزشي ( برنامه ريزي و اجرا ) نبوده و همچنان بگونه اي سنتي و بدون هزينه يابي درست برگزار مي شود و در نتيجه چه از نظر بازده اقتصادي و چه از نظر قابليت ارزيابي نتايج و خروجي سيستم ، ناكارآمد مي باشد . ( منظور از ناكارآمدي مشخص نبودن ميزان آموزش در اجرا و فعاليت ها مي باشد . )
" دوم : اينكه حضور و فعاليت اعضا در باشگاه به نظر من مهمترين مزيت نسبي باشگاه است و با حذف آن، در بقيه موارد از موسسات تخصصي، (مثل شركتهاي توريستي براي اجراي برنامههاي تفريحي و تفنني و فدراسيون براي برگزاري كلاسهاي منطبق بر طرح درسهاي فدراسيون و مدركدار) ضعيفتر هستيم . "
- ) حضور اعضاء و برنامه هائي كه ايشان اعلام مي نمايند به هيچ عنوان ربطي به " دماوند " ندارد و نمي تواند داشته باشد . ( چنانچه سهم دماوند در شاخص ترين برنامه چند سال گذشته يعني " نانگاپاربات " تنها شركت در مراسم بدرقه و استقبال بود و بس ... البته چند مصاحبه نيز با حضور مدير عامل باشگاه برگذار شد ولي همانطور كه خود بهتر مي دانيد نقش مديريت فني باشگاه در اين برنامه و يا هر برنامه ديگري تقريبا صفر مي باشد .... ) به عقيده من دماوند مي بايست اولويت هاي خود را تعريف كرده ( با بررسي كارشناسي بر اساس آنچه مي بايست باشد نه آنچه كه هست ) آنگاه اقدام به برنامه ريزي و تقويت نقاط قوت و رفع نواقص بنمايد ... بديهي است در حال حاضر در هيچ نوع اقدامي باشگاه بخودخود مزيتي ندارد و تنها دنباله رو اقدامات اعضاء و ان هم تعدادي خاص از اعضاء مي باشد . و اصولا موقعيت اعضاء باشگاه نسبت به " دماوند " نامشخص و سردرگم است . هيچ طرح مشخصي براي ارتقاء ايشان وجود ندارد . بايد بپذيريم كه همه افراد كه وارد يك تشكل مي شوند از قابليت هاي مالي . زماني و توان فني و ريسك پذيري مناسب برنامه هاي خاص برخوردار نيستند و اين وظيفه تشكل است كه بصورتي برنامه ريزي شده و سيستماتيك استعداد هاي مختلف را شناسائي و رشد دهد . در حال حاضر عضو يا هر فرد جديد كه در مجموعه پذيرفته مي شود بسته به ارتباط غير تشكيلاتي كه با ديگران بر قرار مي نمايد نوع فعاليت و سطح آن برايش مشخص مي شود و باشگاه عملا نقشي در تعيين جايگاه افراد ندارد .
" سوم: نظر من در مورد جهتي كه براي خروج از برزخ مورد اشاره بايد انتخاب شود. به نظرم رفتن به سمت موسسه اقتصادي شدن اشتباه است و ميبايست از آن اجتناب شود. به نظرم بايد باشگاه به مركزي براي تبادل اطلاعات و آموزشهاي غير كلاسيك و بدور از هر مسئوليت مستقيم در مورد فعاليت اعضا تبديل شود. "
بايد پذيرفت كه دماوند هر ساله تعداد قابل توجهي جوان علاقمند و مستعد را پذيرا مي باشد ، معطوف كردن امكانات و برنامه ها براي آموزش صحيح ايشان بالاترين اولويت " باشگاه دماوند " مي باشد .
در عين حال عضو گيري مي تواند تنها از ميان آن دسته از كارآموزان باشد كه از استعداد خوبي برخوردار هستند .
همانطور كه در مقاله اشاره كردم آموزش هاي معمول فعلي بسيار ضعيف تر از آنچيزي است كه بايد باشد . قبول دارم كه تبادل اطلاعات و آموزش هاي غير كلاسيك از جايگاه بالائي در امر آموزش برخوردار است . ولي باور بداريد آموزش غير كلاسيك نيز ابتدا بايد تعريف شده و قابل ارائه و بحث باشد در غير اين صورت از ويژگي هاي ابتدائي آموزش نيز بي بهره خواهد ماند . در هر صورت براي هر گونه تبادل اطلاعات و امور آموزشي ( كلاسيك و يا غير كلاسيك ) ابتدا مي بايست چارچوب هاي تشكيلاتي مناسب و مكانيسم ارائه آن مشخص گردد . مباحث آموزشي تنها زماني جنبه اجرائي و تجربي خواهد گرفت كه رسما عنوان شده تجربه شود و مورد موثق خبرگان دستگاه آموزشي تشكل قرار گيرد . در غير اينصورت قابليت ارائه با كارآموزان و علاقمندان را ندارد . فراموش نكنيد بكارگيري خلاقيت و ابراز آن بصورت يك دستور العمل آموزشي - اجرائي ايجاد مسئوليت براي تشكل مي كند .
از طرف ديگر بيشتر اعضاء و علاقمندان به پيوستن به دماوند كارآموز و نوآموز هستند و بر اساس اهداف كلي مندرج در اساسنامه " دماوند " مي بايست براي ايشان طرح مشخص داشته باشد . افراد خبره در كوهنوردي !!! تنها بخشي از اعضاء باشگاه را شامل مي شوند . اولويت باشگاه در فراگير بودن طرح آموزش است .
البته قبول دارم كه باشگاه در خصوص فعاليت اعضاء به هيچ عنوان نبايد مسئوليت بپذيرد
مثالي بزنم : " يك دانشگاه معتبر بر اساس سيستم پذيرشي تعريف شده اقدام به پذيرش علاقمندان رشته هاي مختلف مانند مهندسي مي نمايد . در طول ترم هاي پي در پي ( كه زمان و طرح درس و سرفصل هاي آموزشي ووو مشخص مي باشد ) و بر اساس نظم مشخص افراد واحد هاي درسي را پاس مي كنند . تا زماني كه به آنها مدركي داده خواهد شد كه بر اساس آن مي توانند وارد بازار كار شوند حال اگر يكي از اين مهندسين طرحي شگفت انگيز ارائه نمايد و يا با استفاده از دانش خود و يا به هر دليلي باعث كشتار مردم شود مسئوليت آن بعهده فرد است و دانشگاه در اين خصوص مسئول نيست . وظيفه دانشگاه تنها آموزش دادن است و بس . البته بايد پذيرفت در كنارآموزش دانشگاهها اقدام به طراحي پروژه هاي خاص با حضور اساتيد و دانشجويان نيز مي نمايند و طرح هائي را به اجرا در مي آورند كه خود باعث نوآوري و تكامل آموزش و داراي قابليت انتقال به نسل بعد مي باشد .
اين مكانيسم آموزشي در ابعادي متناسب با امكانات موجود مي تواند در باشگاهي همچون " دماوند " نيز شكل بگيرد .
و باز تاكيد ميكنم براي رسيدن به آرمان هاي بزرگ برنامه ريزي و مديريت علمي راهگشاست و بس .
نهايت اينكه با توجه به فهواي مطلب كه با نگاه مستقيم به باشگاه دماوند نوشته شده ارائه آن در وبلاگ "باشگاه ما" (كه هيچكس بيشتر از خودت مالك آن نيست) شاهد بهتري براي اعتقاد به كار گروهي و باشگاهي بود.
در اين مورد شرمنده هستم ..... شايد حق با تو باشد .... شايد هم نه !!
نهايت اينكه با توجه به فهواي مطلب كه با نگاه مستقيم به باشگاه دماوند نوشته شده ارائه آن در وبلاگ "باشگاه ما" (كه هيچكس بيشتر از خودت مالك آن نيست) شاهد بهتري براي اعتقاد به كار گروهي و باشگاهي بود.
در اين مورد شرمنده هستم ..... شايد حق با تو باشد .... شايد هم نه !!
۱ نظر:
مدیریت قلب تپنده هر سیستمی است . حتی اگر سیستم درهم ریخته باشد . متاسفانه طرز تفکر بسیجی ماست که باعث هزینه های فراوان شده . من با صبور موافقم .صبور ما اول به مدیریت اخلاق نیاز داریم تا این مطالب را راحت هض کنیم . خسته نباشی ..
ارسال یک نظر